آقا ماهانآقا ماهان، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 8 روز سن داره

ميوه باغ زندگيمون آقا ماهان

انتظار شيرين

اين هم شعر زيبائي كه بابائي واسه گل پسرش گفته از طرف بابا صباح تقديم به پسر گلمون آقا ماهان.                                                                                                                                           يكى از همين روزاس كه               &...
21 ارديبهشت 1392

انتظار شيرين

يك هفته گذشت و وارد هفته ٣٦ شديم الان كه دارم برات مينويسم تنهام مثل هميشه اما تا تنهائي ميخواد اذيتم كنه تو وول ميخوري و با تكون خوردنت به من اين اميد رو ميدي كه تنها نيستي ماماني منم اينجا باهات هستم. پنج شنبه كه گذشت ساعت ١٠.٣٠ با دكتر قرار داشتم و طبق معمول من و بابائي كلي ذوق زده رفتيم تا صداي قلبت رو بشنويم و دكتر همه چيز رو چك كرد و همه چيز عالي بود در ضمن جواب سونوئي كه هفته قبل رفته بوديم برا خانم دكتر فرستاده بودن و گفت كه آقا ماهان ما در هفته ٣٤ بارداري ٢ كيلو و ٦٠٠ گرم وزنش بوده ماشاالله به پسر گلم كه خوب رشد كرده و تپلي شده. روز جمعه خاله سپيده كه يكي از دوستهاي خوب ماماني هست اومد خونمون برامون از ايران گز آورده بود دستش درد ...
17 ارديبهشت 1392

انتظار شيرين

منتظر يه مهمونم / شبيه حسِ آرامش يه آغش پر از مهرو / زلال و خالي ازخواهش سلام عزيز دل مامان و بابا الاهي كه مادر فدات بشه پسر گلم امروز وارد هفته ٣٥ بارداري شدم از خداي مهربون ممنونم كه تو رو به ما هديه داد. مامان تازه موفق شده وبلاگ درست كنه تا بتونه براي پسر گلش بنويسه من توي اين چند ماهي كه گذشته شب و روز به تو فكر كردم به لحظه اي كه تو رو توي بغلم بگيرم و اون روي ماهت رو ببوسم. بابات خيلي دوست داره لحظه شماري ميكنه براي ورود شما توي خونه راه ميره با تو حرف ميزنه صدات ميزنه در ضمن شعري كه اول مطلب نوشتم رو بابائي برات گفته باباي گلت همش مراقب من و شما هست توي كارهاي خونه كمكم ميكنه برامون آب ميوه طبيعي ميگيره هر وقت كه ميخوام برم دكتر ...
11 ارديبهشت 1392